حواس پنجگانه و رواندرمانی
- Hajar OWRANG
- Jul 10
- 5 min read
چگونه بدن ما در درمان با ما همکاری میکند؟

مقدمه
گاهی ما تصور میکنیم رواندرمانی یعنی گفتوگو؛ یعنی ذهن با ذهن.اما اگر کمی دقیقتر نگاه کنیم، متوجه میشویم که در این مسیرِ درمان، بدن ما هم بیصدا، اما فعالانه در حال کمک کردن است.نفسها، ضربان قلب، تماس پاها با زمین، رایحهای که در اتاق پیچیده یا نوری که از پنجره میتابد...همه در حال همکاریاند تا چیزی در درون ما تنظیم شود، باز شود یا آرام بگیرد.ما فقط ذهن نیستیم.ما مجموعهای از تجربههای بدنی، هیجانی و حسی هستیم.
در لحظاتی از درمان، یک صدای ملایم، یک رایحهی آشنا، یا حتی نور کمرنگ در فضا میتواند درِ خاطرهای را باز کندیا حسی ایمن به ما بدهد تا حرفی گفته شود که سالها درونمان مانده بود.
و چیزی که در این مسیر میفهمیم این است که:بدن، فقط جایی برای حمل اضطرابها و خاطرات سخت نیست.بدن، میتواند دروازهی رهایی، آرامش و اتصال هم باشد.
در این مقاله، میخواهیم با هم به این موضوع نگاه کنیم که چگونه حواس پنجگانه — بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه —میتوانند ابزارهایی باشند برای ارتقاء آگاهی، تنظیم هیجانها و حتی تجربهی رهایی و شفا.بدن ما نهتنها حامل رنجهاست، بلکه میتواند دروازهی رسیدن به آرامش هم باشد؛ به شرطی که به صدایش گوش بدهیم.
وقتی بدن حرف میزند: حواس پنجگانه در خدمت روان
ما معمولاً فکر میکنیم تنظیم هیجانات یعنی تلاش ذهنی؛مثلاً افکار منفی را تغییر دهیم یا منطقیتر به موضوعی نگاه کنیم.اما واقعیت این است که خیلی از احساسهایی که تجربه میکنیم، قبل از اینکه فکرشان بیاید، در بدن ما اتفاق میافتند.
یعنی بدن زودتر از ذهن متوجه اضطراب، ترس یا حتی شادی میشود.و جالبتر اینکه یکی از سریعترین راههای تنظیم هیجان، برگشت به بدن و استفاده از حواس پنجگانه است.
بینایی: نوری که حال دل را روشن میکند
رنگها، نور، شکل اشیاء اطرافمان، یا حتی دیدن طبیعت و عکسهای آرامشبخش میتوانند تأثیر عمیقی روی حالت روانی ما بگذارند.یک نور گرم و ملایم در اتاق درمان، میتواند حس امنیت را بیشتر کند.حتی برخی افراد با نگاه کردن به شمع، آسمان یا گیاهان، راحتتر میتوانند به حس درونی خود دسترسی پیدا کنند.
شنوایی: صدای آرامش، صدای خودم
گاهی یک آهنگ آشنا، صدای آب، یا حتی سکوت خاص یک فضای امن، میتواند پنجرهای به درون ما باز کند.برخی صداها کمک میکنند تا بدن آرام شود و ذهن بتواند تمرکز کند.در برخی جلسات درمانی، استفاده از موسیقی یا صدای طبیعت باعث میشود که فرد راحتتر به احساساتش دسترسی پیدا کند یا اصلاً بتواند احساساتش را بشنود.
بویایی: حافظهای که از راه بینی برمیگردد
بوی قهوه، صابون قدیمی یا عطر یک گل، میتواند ما را به سالها قبل ببرد.بویایی یکی از قدرتمندترین راههای ارتباط با خاطرات است.گاهی همین بوها میتوانند در درمان کمک کنند تا یک لایهی عمیق از احساسات بالا بیاید.به همین دلیل است که برخی درمانگرها از رایحههای خاص برای ایجاد فضای ایمن استفاده میکنند.
لامسه: لمس زمین، لمس خود
احساس لمس یک بافت نرم یا حتی تماس پا با زمین، میتواند ما را از سرگردانی ذهنی به «اینجا و اکنون» بیاورد.وقتی با خودمان در تماسیم، یعنی در لحظه حاضر هستیم.این حضور بدنی، مخصوصاً برای افرادی که دچار اضطراب یا گسست هستند، یک ابزار بسیار مهم برای بازگشت به بدن و اتصال به واقعیت است.
چشایی: طعمهای آشنا، لنگرهای هیجانی
حتی چشیدن یک خوراکی ساده، مانند شکلات، میتواند ما را از فضای سنگین ذهنی خارج کند و به لحظهی حال بیاورد.مزهها، بهویژه آنهایی که به خاطرات خوب گره خوردهاند، میتوانند به ما کمک کنند تا زمین بخوریم؛یعنی بتوانیم در بدنمان بمانیم، نه فقط در فکرها.
رویکرد Vita Senses Therapy چطور به وجود آمد؟
من، هاجر اورنگ، روانشناس و رواندرمانگر، این مقاله را از دل تجربههای درمانیام مینویسم.قبل از اینکه رویکرد Vita Senses Therapy را خلق کنم، با مراجعینی کار میکردم که دچار اضطراب، پنیک اتک، افسردگی و فرسودگی شدید بودند.در جلسات از مایندفولنس، تکنیکهای تنفسی، تصویرسازی ذهنی و تمرینات آرامسازی استفاده میکردم.
به مرور متوجه شدم که حواس، دروازههایی هستند برای رسیدن به امنیت درونی.علاقهام به آشپزی، شیرینیپزی، موسیقی (پیانو و آواز) و ضبط صداهای محیطی از کودکی به من کمک کرد که این تجربیات حسی را وارد فرآیند درمان کنم.
رویکرد من، یک مدل ترکیبی و علمی است که از CBT، سیستمیک، ACT، TA و درمان طرحواره استفاده میکند ولی با چاشنی بدن و هنر.اینجا دیگر فقط حرف نمیزنیم؛ بدن را هم وارد میکنیم.
شش راهکار ساده برای شروع درمان با بدن و حواس (Vita + Mindfulness)
آرام نفس بکش و با چشمهای باز ببینبه یک نقطهی آرام خیره شو.برگی که تکان میخورد، نوری که میتابد... فقط ببین. همین.
به صدای نفسهایت گوش کن، بیتعارفهیچ کاری نکن، فقط بنشین و نفسهایت را بشنو.این سادهترین راه برای برگشتن به خودت است.
لمس کن؛ پوستت را حس کنچیزی نرم را لمس کن. یک پارچه، یک گیاه...بگذار بدنت آرام شود.
بو بکش و خاطره را بیدار کنعطر دلخواهت را حس کن.ببین چه خاطرهای را از ته وجودت بیرون میآورد؟
مزه کن؛ آگاهانه بخوریک تکه شکلات یا میوه بخور. آرام.هرچه هست، بچش. لذت ببر.
حرکت کن و صدای بدنت را بشنویک کشش، یک قدم زدن. بدن را دوباره فعال کن.آگاهی بدنی، شاهکلید تنظیم هیجان است.
تجربهای واقعی از یک جلسه درمانی
یکی از مراجعینم، اوایل کار درمان، با حملات پنیک شدید روبهرو بود.در یکی از جلسات، از او خواستم چشمهایش را ببندد، روی کاناپه بنشیند، دستها را روی قفسه سینه بگذارد و نفس عمیق بکشد.در فضایی با صدای موسیقی ملایم، از او خواستم اتاقی را تصور کند و با همهی حواسش آن فضا را تجربه کند.بعد از تمرین، گفت:«حس کردم راحتتر نفس میکشم، آرام شدم... انگار مدیتیشن بود.»هم از نظر جسمی، هم روانی، بدنش آرام گرفته بود.
پیام من به تو
قرار نیست قوی باشی، فقط کافیست به خودت گوش بدهی...با همهی حسهایت، با همهی خستگیهایت، با همهی آن چیزی که واقعاً هستی.بدنت دارد حرف میزند.کافیست ساکت شوی و گوش بدهی.از همینجا، همین لحظه میشود شروع کرد...
قدم بعدیات چه میتواند باشد؟
اگر این مقاله برایت مفید بود، حتماً برایم نظر بگذار.مقاله را با دوستانت به اشتراک بگذار تا زنان بیشتری بتوانند صدای بدنشان را بشنوند.اگر دوست داری این سبک درمان را تجربه کنی، یک جلسه رایگان مشاوره از لینک زیر رزرو کن:
🔗 رزرو جلسه رایگان مشاوره https://www.pureinsightstherapy.com/fa/service-page/apel-de-descoperire
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
متن قانونی دربارهٔ حقوق نویسنده و استفادهٔ علمی از مقالات
تمامی مقالات این وبسایت به طور کامل و اختصاصی توسط روانشناس هاجر اورنگ نوشته شدهاند و هیچ بخشی از منابع خارجی اقتباس یا کپی نشده است.
دانشجویان، روانشناسان، و متخصصان حوزهٔ سلامت روان میتوانند از این مقالات برای پژوهشهای علمی (مانند پایاننامه کارشناسی، ارشد یا دکترا)، مقالات پژوهشی یا محتواهای آموزشی استفاده کنند، فقط به شرط رعایت موارد زیر:
نام نویسنده باید بهوضوح ذکر شود: روانشناس هاجر اورنگ
منبع کامل باید نوشته شود: برگرفته از وبسایت www.pureinsightstherapy.com
در صورتی که این موارد رعایت نشود و محتوای مقاله بدون ذکر منبع یا نویسنده بهصورت کامل یا جزئی کپی شود، این عمل سرقت علمی (پلاژیاریسم) محسوب شده و از نظر قانونی پیگیری خواهد شد.
Comments